آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

عزیز دل مادر

عزیز دل مادر دختر نازم این روزا خیلی روزای سختی رو داریم سپری میکنیم بابایی بیشتر وقتا کنارمون نمیتونه باشه و ما تنهاییم دوتایی درسته مامان جون و بابا جون نمیذارن که تنهایی رو حس کنیم اما خوب حظور گرم بابایی یه چیز دیگه هستش راستی تو این مدت خیلی من و تو بابا جون و مامان جون رو اذیت کردیم همه زحمتامون گردن اوناست هیچ پدری اون کارایی رو که بابا جون واسه مامانت کرده رو نمیکنه هر روز صبح ها میاد و من رو میرسونه به محل کارم.مامان جونتم که مدام به خورد و خوراکمون میرسه و عین یه پرستار مهربون مراقبمونه کاش من و بابایی هم بتونیم یه همچین پدر و مادری برای تو باشیم. امروز اخرین روز از ماه ابان هستش و وارد نیمه اخر فصل پاییز شدیم امروز دقیقا 17 م...
30 آبان 1392

عاشقانه هایم برای تو

 دختر که داشته باشی،   با خود تصور می کنی   پیچ و تاب شانه را در نرمی موهای طلایی اش -وقتی کمی بلند تر شوند- ... و کیف عالم را می بری از انعکاس تصویر خرگوشی بستنشان   دختر که داشته باشی،   خیال می کشاندت به بعد از ظهر گرم روز تابستانی   که گوشواره های میوه ای از گیلاس های به هم چسبیده   به گوش انداخته اید -همان هایی که هر که بیاویزدشان از شادی لبریز می شود   و خنده ی از ته دل امانش را می برد- دختر که داشته باشی   انتظار روزی را می کشی که با هم   بنشینید در حیاط خانه مادربزرگ   و گل های یاس سفید و زرد به رشته درآمده   گرانبهاترین گردن آویز دنیا شود...
23 آبان 1392

مادرانه

  خدایا بی صبرانه منتظرم منتظر لحظه شیرین مادر شدن منتظر شنیدن صدای گریه دخترم  منتطر بزرگترین دردر شیرینی  که برای مادرها قرار دادی   امروز دلم یه حال و هوای دیگه ای داره شاید بشه بهش گفت دل تنگی  دختر نازم من بی صبرانه منتظرم که قدمهای کوچیکتو بذاری تو این دنیا و به من لیاقت مادر شدن رو بدی عزیزم من آگاهانه انتخاب کردم که تو مال من باشی با وجود همه دردهای زایمان و سختیها و استرسهای بارداری ..... هیچ وقت فکر نکن که ذره ای تردید کردم یا پشیمون شدم اصلا اصلا اصلا امیدوارم فقط لیاقت کلمه مادر رو داشته باشم و بتونم برات مادر خوبی باشم  ...
23 آبان 1392

به دنیا اومدن سام

نفسم شکوفه عشقم 2 روز پیش یعنی 20 ابان همبازی تو که در اینده قراره باهاش بازی کنی یعنی پسر خاله کاملیا به دنیا اومد مامانی من خیلی خوشحالم چون حالم بد بود نتونستیم بریم دیدن خاله تو بیمارستان قراره با هم بریم خونه خاله جون تا نی نی نازش رو ببینیم. راستی چند ماه دیگه اون یکی همبازی ات هم میاد یعنی دخمل خاله رویا خوشحالم دخترم دوستای خوبی داره. اخه ماماناشون بهترین دوستای مامانی هستن دوست دارم شما هم همیشه با هم و در کنار هم باشید و هرگز همدیگه رو تنها نذارید تو کوچولو هم اخراز همه نی نی های دوستام به دنیا میای سوگلی  و ما هنوز منتظریم یکی یه دونه ما. ...
23 آبان 1392

فرشته زمینی من.....

بهار زندگی من و بابایی اونروز یعنی 18 ابان با بابایی رفتیم سونوگرافی اولین باری بود که قرار بود تورو ببینه و صدای قلب کوچیک و مهربونت رو بشنوه بعد از کمی انتظار نوبت ما شد بریم اتاق سونو از حال و هوای بابات اگه بخوام بگم نمیتونم وصف کنم برات بی تابی وبی قراری اش رو همش از دکتر میپرسید سالمه؟قلبش میزنه؟میشه فهمید نی نی مون چیه جنسیتش؟دکتر یکم ارومش کرد و جز به جز توضیح داد بهمون و با اصرار بابایی گفت به احتمال 70 در صد نی نی تون دخمله اونجا بود که دیگه اشک تو چشمای هردومون جمع شد. واااااااااااای خدای من یه دخمل    همیشه ارزوش رو داشتیم.    اخر سر هم صدای قلب نازت رو برامون گذاشت تا بشنویم و ما امروز قشن...
22 آبان 1392

در انتظار دیدنت بی تابیم آرام جانم

دررویاهایمان به تصورت نشسته بودیم؛بابدرقه فرشتگان،گام های کوچکت رابردیدگانمان نهادی؛چشم های پدر گریان ونگاه مادرمضطرب و........... هستی و من سرشارم از موسیقی لبخندت، زنده ام بابرق نگاهت، هستی و من جان میگیرم با جانت و نفس میکشم با نفست، تو فرشته ای و من مادرت، هستی همه امید من، هستی، مهم همین است و بس.. کوچولوی قشنگم فردا قراره با بابایی بریم سونوگرافی nt/nb و ازمایش غربالگری سه ماهه اول.مامانی فردا قراره صدای تپیدن قلبت رو بشنویم نمیدونم بابایی چقدر ذوق میکنه خیلی دوست دارم اون لحظه رو ببینم.تازه اگه شد شاید خودت رو نشون بدی و ما هم بتونیم بفهمیم نی نی مون خوشگل خانومه یا شاه پسر. سالم باش برامون جنسیتت هیچ فرقی نداره هر ...
22 آبان 1392

دخترم......

دخترم امروز برای تو مینویسم سالها بعد اگر بدنیا آمدی و بزرگ شدی قد کشیدی و خانوم شدی دلم میخواهد تو را از همه ی  دنیا دور کنم دلم میخواهد نگذارم از خانه بیرون بروی دلم میخواهد رنگ آفتاب را فقط در حیاط خانه ببینی دخترم میدانم از من متنفر میشوی میدانم مرا بدترین دنیا میدانی میدانم ... خوب میدانم اما دخترکم اگر بدانی ..... ازمن گله نمیکنی دخترم وقتی سنت هنوز دگیر احساس است و منطق نمیشناسد عاشق میشوی دخترم عاشقی درد دارد بمیرد مادر و درد آنروزهایت را نبیند .... ...
22 آبان 1392

تقدیم به شکوفه زندگیم دخترم عروسک قشنگ من

نفسم با تو سخن ميگويم:...گوش کن با تو سخن ميگويم..زندگی در نگه ام گلزاريست..و تو با قامت چون نيلوفر..شاخه پر گل اين گلزاری من در اندام تو يک خرمن گل ميبينم..گل گيسو گل لبها گل لبخند شباب....من به چشمان تو گلهای فراوان ديدم گل عفت.گل صد رنگ اميد..گل فردای اميد..گل فردای سپيد...ميخرامی و تو را مينگرم..چشم تو اينه ی روشن دنيا بين است...تو همان خرد نهالی که چنين باليدی؟راست چون شاخه ی سرسبز برومند شدی؟همچو پر غنچه درختی همه لبخند شدی؟.....ديده بگشای در انديشه ی گل چينان باش..همه گل چين گل امروزند...همه هستی سوزند..کس به فردای گل نمی انديشد...انکه گرد همه گلها به هوس می چرخد...بلبل عاشق نيست...بلکه گل چين سيه کرداريست:که سراسيمه..می دود در پی...
18 آبان 1392

شرح حال از زندگیم

                                                                     . سال 86 با همسرم حامد ازدواج کردیم اونم بعد 5 سال دوستی عاشقانه سال 90 رفتیم سر زندگیمون و در خانه عاشقیمون زندگیمون رو شروع کردیم تا اینکه تیر ماه سال گذشته همسرم تمام هستی من مجبور شد بره سربازی ارامش زندگیمون به هم خورد تا اینکه بالاخره عادت کردیم درسته همه تو این وضع ت...
3 آبان 1392

تقدیم به نفسم که بی صبرانه منتظرش هستم

      عاقبت در یک شب از شبهای دور   کودک من پا به دنیا مینهد ان زمان بر من خدای مهربان                                                                            نام شور انگیز مادر مینهد بینمش روزی که طفلم همچو گل ...
3 آبان 1392